یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است
یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

همه چیز در این وبلاگ موجود است

دنیای بد

می دونید دوستان دنیای بدی شده !!!!

خیلی بد!!!!

 

وقتی خیلی خوش اخلاقی بیشتر اذیتت می کنن چون میدونن عصبانی نمی شی   

وقتی خیلی مهربونی بیشتر باهات نامهربونی می کنند چون می دونند نمی تونی باهاشون نامهربون باشی

وقتی آنها رو خیلی درک می کنی اصلا درکت نمی کنن چون عادت کردن همه کارهاشون رو درک کنی

وقتی خیلی گذشت می کنی بیشتر دلت رو می شکنن چون می دونن بازم گذشت می کنی

وقتی پشت سرشون حرف نمی زنی مرتب پشت سرت حرف می زنند چون می دونند تو هیچوقت پشت سرشون حرف نمی زنی

وقتی......... وقتی

 

اما وقتی بداخلاق می شی جرات نمی کنن اذیتت کنن

وقتی نامهربون می شی مجبور می شن باهات مهربون بشن

وقتی درکشون نمی کنی سعی می کنند درکت کنند

وقتی گذشت نمی کنی سعی می کنند گذشت کنن

وقتی پشت سرشون حرف می زنی دیگه می ترسند پشت سرت حرف بزنند

در نهایت با تمام وجود معنی این مصرع شعر رو درک می کنی:

 

 کمال همنشین در من اثر کرد

 

چون می بینی بعد از مدتی تو شدی مثل اونا و اونا شدن مثل تو

پس بهتره از اول مواظب انتخاب همنشینامون باشیم تا اینقدر تغییر نکنیم!!!!! چون در نهایت این ماییم که یک آدم بداخلاق نامهربون بی گذشتی هستیم که پشت سر اونا  حرف می زنه و اونا دیگه در اثر همنشینی با تو یاد گرفتن که خودشون را یه آدم خوش اخلاق و مهربون و با گذشت نشون بدن که پشت سر کسی حرف نمی زنه


من دارم تو ادمکها میمیرم.........



آدمک آخر دنیاست بخند ، آدمک مرگ همین جاست بخند ، دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند ، آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند ، آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل من و تو تنهاست بخند!





حرفهایی بر آمده از دل

"چون قلم آمد به گردش گفت بسم الله الرحمن الرحیم

خود مرکب در نگارش گفت بسم الله الرحمن الرحیم

این فقط لفظ و عبارت نیست بلکه جان جان عالم است

کل هستی غرق خواهش گفت بسم الله الرحمن الرحیم"

خیلی وقته دلم از زمین گرفته..از زمین خدا که با اینهمه وسعت دیگه رنگ و بوی صفا وصمیمیت قدیم رو نمیده....به قول رضا صادقی عزیز:از اینهمه نامردمیها قلبم داره می میره کم کم .. من از تو میپرسم خدایا اینجا زمینه یا جهنم؟؟"واقعا هم همینطوره!ما که مرگ و زندگیمون دست خودمون نیست و آرزوی مرگ هم که گناهیست بس سنگین و نابخشودنی...اما بقول پدربزرگ نازنینم:درسته که توی این دنیا آرامش و آسایش معنی خودشو از دست داده...اما ما میتونیم با امکانات کمی هم که در اختیار داریم کمی آرامش و آسایش رو برای خودمون فراهم کنیم"....بیاید با هر چیزی که در اختیار داریم یه کاری بکنیم...نمیشه که دست روی دست گذاشت و اینهمه نامردی و ظلم رو تحمل کرد...بیاید اول از خودمون شروع کنیم...بخدا اگه هرکی از خودش شروع کنه و خودش رو اصلاح کنه دنیا گلستون میشه.....واقعا که خیلی وقته که بنی آدم اعضای یکدیگرند رو فقط بعنوان شعار استفاده میکنیم...خدایی اصلا تابحال معنیش رو عملی کردیم؟؟

شمارو بخدا بیاید با دید زیبا به همه چیز نگاه کنیم...اونوقته که همه چیز زیبا میشه...شمارو بخدا بیاید کمی خشونت رو کنار بذاریم و صبر مونو بالا ببریم...همیشه بیشتر از نیمی از کارهای اشتباهمون از خشم ناشی میشه...شمارو بخدا بیاید با مشکلاتمون بجنگیم..نذاریم مشکلات مارو از ای دربیارن خداوند به اندازه ی صبر و طاقت و تحمل هرکسی بهش سختی میده و امتحانش میکنه...بخدا این مشکلاة و سختیا برای بزرگ شدن لازمه...آدم رو میسازه...آدم باید مرد روزای سخت باشه..این چیزیه که خدا ازما میخواد...خداهم سستی وضعیفی رو نمیپسنده...بیاید قوی باشیم..شادی تنها چیزیه که میتونه غم و غصه هارو از پآ دربیاره...شاد باشیم و شاد زندگی کنیم و دیگران رو هم شاد کنیم...خداوند هیچ چیزی رو بیش از لب خندون و شاد کردن بنده هاش دوست نداره...شاید لبخند ما به یکی امید زندگی میده..

شمارو بخدا بیاید این رو بفهمیم که آرامش و آسایش ما در گرو مهربونی کردن با خلق الله و آزار نرسوندن به خلق خداست..

شمارو بخدا بیاید هیچوقت یادمون نره خدایی رو که همیشه به اندازه ی تموم چیزهایی که توی دنیا وجود دارن و ندارن تک تک ماهارو بیشتر دوست داره...هیچوقت یادمون نره هر لحظه و هر ثانیه دست خدا توی دستمونه و توی آغوششیم..بدونیم بعضی وقتا که حضورشو حس نمیکنیم یقینا خواسته ردی از خودش بجای نذاره تا مارو امتحان کنه..

ودر آخر میخوام مهم ترین چیز رو بخودمون یاد آوری کنیم...یادمان باشد اگر خاطرمان تنها بود..طلب عشق ز هر بی سروایی نکنیم...بعضی وقتا یادمون میره که این "قلب" خونه ی خداست...تنها عضوی که خداوند اجازه ی ورود شیطان به اون رو نداد و نخواهد داد فقط بخاطر اینکه این قلب خونه ی خداست...اما ما...صاحبخونه رو بیرون کردیم و سر در قلبمون تابلو زدیم که ورود عموم آزادست...الا خدایی که هر لحظه و هرثانیه دم در منتظره...

این حرفا بیشتر ازهمه جهت یاد آوری به خودم بود...خیلی وقت بود که اینهارو فراموش کرده بودم....التماس دعا...

به نام خدای آغاز ها و پایان ها

دیگر تمام شد...

آرزوهایم..

حرفهایم..

نوشته هایم...

و تمام داشته ها و نداشته هایم را میگذارم در کوزه..

و با آبش قرص های اعصابم را میخورم

یک سااااااااااااااااااال چقدر زوود گذشت .. !!!!!

خدایا....

پروردگارا...

دراین روزهای آغازین سال 1393:

به خواب همه ی بندگانت آرامش

به بیداریشان آسایش

به زندگیشان نشاط

به عشقشان ثبات

به عهد و مهرشان وفا

به عمرشان عزت

به رزقشان برکت

و به وجودشان صحت

عطا فرما...

آمین..