یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است
یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

همه چیز در این وبلاگ موجود است

مادر و پدر شهید احمد و نعمت الله برازنده...

در گوشه‌ای از سرزمین ایلام، دو روح سترگ زیسته‌اند؛ فرامرز و گوهر، پدر و مادری که ریشه در خاک داشتند و دل در آسمان.


فرامرز، مردی از تبار کار و رنج؛ دست‌هایش بوی نان می‌داد و پیشانی‌اش بوی غیرت.

او کارگر بود، اما نه تنها برای لقمه‌ای نان، که برای سربلندی خانواده‌ای که بعدها دو ستاره‌اش به آسمان پر کشیدند.

و گوهر...

زنی به رنگ صبر، به وسعت دریای داغ. مادری که قلبش، گهواره‌ی فرزندانی از جنس حماسه بود.

با دستانی پینه‌بسته، با چادری خاک‌خورده، احمد و نعمت‌الله را بزرگ کرد؛ نه با ناز، که با نذر و نیاز.


اما تقدیر، دل این مادر را به امتحانی تلخ فراخواند.

فرزند اولش، احمد، پر کشید؛ در راه وطن، در راه ایمان.

و دیری نپایید که نعمت‌الله هم به قافله‌ی شهدا پیوست.


چشم‌های گوهر، آرام آرام تار شد؛ نه از پیری، که از اشک، از داغ، از انتظار بی‌پایان.

و فرامرز، قامتش خم شد، اما صدایش هرگز؛ در سکوت، همچنان پدر بود، همچنان استوار.


این دو، تنها پدر و مادر شهید نبودند، خود شهید بودند؛

شهید صبر، شهید فراق، شهید غربت.

نام‌شان را باید با طلا نوشت، در قاب خاطره‌ها، در دل تاریخ.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد