1.
«زمان مثل یه گرگه؛ آروم میاد، بیصدا میدرّه. هر کی هم زیادی دل بسته بود، یا نامرد بود یا خوراکِ بعدیاش.»
2.
«بیمرامی که از در بیاد، گرگِ زمان از پنجره میپره تو… و اون وقته که حتی خاطرهها هم شروع میکنن زوزه کشیدن.»
3.
«میگن زمان همهچیزو حل میکنه؛ ولی وقتی دور و برت پر از نامرده، زمان فقط یه گرگ تربیتشدهست، برای دریدن دل تو.»
4.
«بیمرامی وقتی دردناکتره که از کسی باشه که فکر میکردی میتونه بهت در زمانهای سخت تکیه بده… ولی خودش گرگترینِ گرگها شد.»
5.
«تو دنیایی که نامردا تاج سر میشن، گرگها پادشاهی میکنن و وفا یه افسانهی کهنهست، باید خودت گرگتر از درد باشی.»