یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است
یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

همه چیز در این وبلاگ موجود است

داستان قلعه الموت...

قلعه الموت، دژ افسانه‌ای و اسرارآمیز، در دل کوه‌های البرز در استان قزوین ایران آرمیده است. این قلعه بیش از هزار سال پیش توسط حسن صباح، رهبر فرقه اسماعیلیه، به یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های مقاومت، تفکر و ترس در تاریخ ایران تبدیل شد.  


داستان قلعه الموت:


در سدهٔ پنجم هجری، در دوره‌ای که ظلم خلفای عباسی و حاکمان سلجوقی نفس مردم را بریده بود، مردی از ری به پا خاست. حسن صباح، مردی دانشمند، استراتژیست و پرشور، قلعه‌ای را در میان صخره‌های صعب‌العبور الموت تصرف کرد. دژی که گویی با دست آسمان بر فراز صخره‌ها نهاده شده بود.


حسن صباح در آن قلعه نه فقط فرمان می‌راند، بلکه نسلی از فداییان تربیت کرد که با ایمان بی‌چون‌وچرا به فرمان او جان می‌دادند. می‌گویند در باغ‌های مخفی قلعه، جوی‌هایی از شراب و عسل روان بود و دخترانی زیبا با لبخندهایی سحرانگیز در میان گل‌ها می‌رقصیدند. فداییان جوان را به آن باغ‌ها می‌بردند تا رؤیای بهشت را لمس کنند؛ سپس به آنان می‌گفتند: این، پاداش اطاعت است...


قلعه الموت چندین دهه در برابر امپراتوری‌های بزرگ تاب آورد. هر سرداری که به آن نزدیک شد، یا با شمشیر فداییان ناپدید شد، یا با ترسی همیشگی زندگی کرد. تا اینکه در سال ۱۲۵۶ میلادی، مغولان به رهبری هولاکو خان، پس از ماه‌ها محاصره و خیانت از درون، قلعه را فتح کردند و کتابخانه عظیم و بی‌بدیل آن را سوزاندند.


اما قلعه‌ی الموت هرگز نمُرد. هنوز، میان کوه‌های خاموش، نسیم‌هایی که از فراز صخره‌ها می‌وزند، قصه‌ی حسن صباح را نجوا می‌کنند؛ قصه‌ی ایمانی که دژ را به افسانه بدل کرد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد