یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است
یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

همه چیز در این وبلاگ موجود است

نادرشاه..ازچوپانی تا فرمانروایی امپراطوری...

در میانه‌ی قرن ۱۸ میلادی، در بیابان‌های خراسان، کودکی به دنیا آمد که سرنوشتش را هیچ‌کس نمی‌توانست پیش‌بینی کند.

نامش نادر قلی بود؛

پسر یک چوپان ترک‌زبان از ایل افشار.


دوران کودکی‌اش در فقر گذشت.

مادرش در حمله دشمنان کشته شد، و او از همان نوجوانی شمشیر به دست گرفت تا انتقام بگیرد.  


نادر آن‌قدر جنگید، آن‌قدر دلیرانه می‌جنگید،

که آوازه‌اش به گوش شاه طهماسب صفوی رسید.

نادر به خدمت شاه درآمد، اما به‌جای نوکری، او را نجات داد.

و در اندک زمانی، ارتشی ساخت از هیچ… و افغان‌هایی را که بر پایتخت چیره شده بودند، از ایران بیرون راند.



---


تاج بر سر نادر


در سال ۱۱۴۸ قمری، نادر دیگر فقط سردار نبود.

وقتی طهماسب نالایقی‌اش را نشان داد، نادر او را کنار زد.

و خود، با رأی بزرگان، شاه ایران شد.


شاهی که از ایل بود، نه از خاندان سلطنتی.


او کشوری ویران، غارت‌زده و چندپاره را یکپارچه کرد،

ارتشی ساخت شکست‌ناپذیر،

و سپس رو به بیرون آورد:


به هند تاخت. دهلی را فتح کرد.

و الماس "کوه نور" و "دریای نور" را با خود به ایران آورد.



---


نادر، غروب شکوه


اما قدرت، نادر را تغییر داد.

او به‌تدریج خشن، بی‌اعتماد، و ظنین شد.

فرزندش را کور کرد.

بزرگان را کشت.

و حتی مردم از نامش می‌ترسیدند.


در شب تاریکی، در چادر سلطنتی‌اش در قوچان،

توسط چند نفر از نزدیک‌ترین افرادش ترور شد.



---


میراث نادر


نادرشاه، آخرین فاتح بزرگ ایران بود.

او امپراتوری ساخت، دشمنان را شکست داد،

اما قلب خود را با شمشیر قدرت زخم زد.


او را "ناپلئون آسیا" نامیده‌اند.

و هنوز، آرامگاه سنگی‌اش در مشهد، داستان مردی را زمزمه می‌کند

که از خاک برخاست و امپراتوری ساخت…

اما در توفان شک، از پا افتاد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد