شهید نعمتالله برازنده، مردی از دیار ایلام، از جنس مردم ساده و نجیب غرب کشور بود؛ رنج کشیده در فقر، بزرگ شده در سختی، و ساخته شده برای بزرگی. او نه سیاستمدار بود، نه فرمانده، بلکه مردی معمولی با قلبی غیرمعمول—قلبی که آرام نگرفت تا میهن در آرامش باشد.
وقتی دشمن خاک ایران را با گلوله شکافت، نعمتالله، برادری داغدیده از شهادت احمد، سکوت نکرد. بهجای گریه، اسلحه به دست گرفت. نه برای انتقام، بلکه برای دفاع از سرزمینی که حتی فرصت تحصیل در آن را نداشت، اما عاشقانه دوستش داشت.
در میمک، همانجا که بسیاری از مردان بزرگ این سرزمین جاودانه شدند، او هم به آسمان پر کشید. سلاحش افتاد، اما نامش برخاست—بر دیوار مدرسهای، بر لب مادر شهیدپرور، بر دل هر ایرانی که آزاد زندگی میکند.
شهید نعمت برازنده، سندی است از آنکه قهرمان بودن فقط در اسم نیست؛ در ناندادن به خانواده، در ایستادن کنار پدر زمینگیر، و در رفتن بیادعا به دل خطر برای دیگران است.
یادش گرامی، راهش پر رهرو.