یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است
یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

همه چیز در این وبلاگ موجود است

آغاز انسان...اولین خون بر خاک

در آغازِ آغازها، وقتی زمین هنوز ناآشنا و آسمان پر از رمز و راز بود، آدم، نخستین انسان، بر خاک فرود آمد.

او را خداوند آفرید از گل، با روحی الهی، و حوا را از کنارش پدید آورد، تا همدم و همراه او در این سفر خاکی باشد.  


آدم و حوا در بهشت زندگی می‌کردند، در آرامشی وصف‌ناپذیر. اما با وسوسه شیطان، قدم بر میوه‌ی ممنوع گذاشتند و به زمین فرستاده شدند؛

نه به عنوان تبعید، بلکه به عنوان آغاز سفری برای شناخت، برای بندگی، و برای ساختن.


سال‌ها گذشت. آن دو نخستین فرزندان خود را به دنیا آوردند: هابیل و قابیل.

هابیل، آرام، مهربان و پاک‌دل بود. چوپانی می‌کرد و دل در گرو رضای پروردگار داشت.

قابیل، زراعت می‌کرد، اما در دلش آتش حسد شعله‌ور بود.


روزی فرا رسید که هر دو باید قربانی‌ای تقدیم خدا می‌کردند.

هابیل، بهترین گوسفند خود را آورد.

قابیل، از دانه‌های خشک و کم‌ارزش گندم برداشت.


خداوند قربانی هابیل را پذیرفت، و از قابیل نپذیرفت.


و اینجا بود که حسد، اولین نطفه‌ی شر در زمین را نهاد.


قابیل، با قلبی پر از خشم، برادر را به بیرون از آبادی کشاند.

و آن‌گاه، در سکوتی مرگبار، دست به قتل برد.


هابیل، بی‌دفاع، تنها گفت:

«اگر دست به من درازی، من هرگز چنین نخواهم کرد. من از پروردگار جهانیان می‌ترسم.»


و قابیل، نخستین قطره خون را بر خاک ریخت...



---


نمی‌دانست با پیکر برادر چه کند.

خداوند کلاغی را فرستاد تا زمین را بشکافد و مرده‌ای را دفن کند.

قابیل، با حیرت نگریست و گفت:

«وای بر من، آیا از این کلاغ نیز ناتوان‌ترم؟»


و در دل زمین، غم، مرگ، حسد و انسانیت، برای نخستین بار به هم گره خوردند.



---


این، نخستین داستان انسان بود؛

از بهشت تا خاک،

از عشق تا حسد،

و از زندگی تا خون…


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد