یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است
یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت    مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

یوسف از جرم زلیخامدتی زندان برفت مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است

همه چیز در این وبلاگ موجود است

فانوس شب های خاموش جبهه..

در دل کوه‌های ایلام، جایی که آفتاب با صدا طلوع می‌کرد و غیرت با مردم به دنیا می‌آمد،

مردی قد کشید که نامش نعمت بود،

و قلبش... از آهن نبود،

از ایمان بود؛ از ایستادگی.


حاج نعمت‌الله برازنده،

مردی که در سینه‌اش نبض جنوب می‌تپید و در نگاهش تصویر فردا بود.

وقتی جنگ به پشت دروازه‌ها رسید،

او منتظر فرمان نماند؛

خود، صدای فرمان شد؛

لباس رزم پوشید،

و دل را سپر کرد.


او سنگر بود برای رفقایش،

پناه بود برای بی‌پناه‌ها،

شب‌ها که آتش دشمن می‌بارید،

نعمت فانوس خاموشی را روشن می‌کرد،

با ذکر، با دعا،

و با لبخندی که می‌گفت: «پایان شب سیه، سفید است.»


او نه فقط رزمنده‌ای بود،

که چراغی بود در دل جبهه.

نامش آرامش می‌آورد،

و حضورش، قوت قلبی بود برای آن‌ها که خسته بودند از نبودن.


تا روزی که تقدیر، تکه‌ای از آسمان را در خاک نشاند

و نعمت، نعمت شد برای آسمان؛

بی‌صدا،

بی‌نشان،

اما ماندگارتر از هر نشانی.


اکنون، در میان خاطره‌ها،

مردم ایلام نامش را با احترام صدا می‌زنند:

«حاج نعمت‌الله؛ ستاره‌ای که زمین تحملش نکرد...»


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد