شهید احمد برازنده، پیش از آنکه لباس رزم بر تن کند، با ایمان راسخ و روحیه انقلابی، در صف اول مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی قرار داشت.
در سالهای پرالتهاب پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، او نهتنها حضوری پررنگ در راهپیماییهای مردمی داشت، بلکه با هوش و تعهد بالا، مسئولیت تدارک و ساماندهی جمعیت را نیز بر عهده میگرفت. احمد برازنده یکی از چهرههای مؤثر در پشتیبانی از مردم انقلابی ایلام بود؛ از تأمین نیازهای اولیه تظاهرات گرفته تا رساندن اعلامیههای امام و اطلاعرسانی مخفیانه، همه در سکوت و با شجاعت انجام میگرفت.
همین فعالیتها باعث شد که مورد توجه ساواک قرار گیرد. در یکی از این اقدامات، مأموران رژیم، او را شناسایی و دستگیر کردند. دوران بازداشت، برای احمد برازنده، نه لحظهای برای سکوت، بلکه فرصتی برای اثبات ایمانش بود. با وجود شکنجهها و فشارها، نه لب به افشاگری گشود و نه از آرمانش عقب نشست. پس از مدتی با پیگیری مردم و فشارهای اجتماعی، آزاد شد؛ اما حتی لحظهای از مسیر حق عقب ننشست.
احمد برازنده، قهرمانی بود که پیش از جبهه جنگ، در جبهه آگاهی، ایستادگی کرده بود. او بهراستی نمونهای از جوانان مؤمن و انقلابی بود که ستونهای انقلاب را با دستان پینهبسته و دلهای مطمئن بنا نهادند.
مردمی از جنس کوه و غیرت
در روزگاری که آسمان ایلام زیر آتش بود و خاکش با ترکشها پیوند خورده بود، مردمانی بودند که نه دیوار داشتند، نه سقف… تنها چادری نازک، میان سرما و گرما، میان ترس و ایمان.
مردم ایلام، خانههایشان را با چشم دیدند که خاکستر شد، اما دلشان نلرزید. با کودکانی در آغوش، و زخمی بر جان، شبها را زیر نور ستارهها به صبح میرساندند و روزها، سینهسپر میکردند برای دفاع از خاک و ناموس.
زنان، ستونهای ایستادگی بودند. چادرها را نه فقط برای پناه، که برای عزت برافراشتند. مردان، اسلحه بر زمین نگذاشتند حتی وقتی دلشان نگران نان شب بود.
ایلام، خاک غریبیست پر از آشنایی… آشنای اشک مادران، صبر پدران، و صدای بیقراری کودکانی که طعم کودکی را با صدای آژیر اشتباه گرفتند.
اما هیچکدام، تسلیم نشدند.
در سرمای استخوانسوز زمستان و گرمای نفسگیر تابستان، چادر شد پناه غیرت. و مردمان ایلام، شدند قصهای ماندگار از مقاومت و عزت، قصهای که باید بارها و بارها برای نسلها بازگو شود.
صدای گلولهها از دور شنیده میشد... آسمان گرفته بود و خاکریزها بوی باروت میدادند. در دل آن هیاهو، مردی بود که سلاح به دوش داشت، اما دلش به وسعت آسمان، روشن و مهربان بود...
شهید احمد برازنده.
روزی در خط مقدم، چند اسیر دشمن به دست او افتادند. همه منتظر بودند که آنها را تحویل دهد یا راهی پادگان کند، اما احمد راه دیگری را انتخاب کرد...
راه انسانیت.
اسرا را برداشت و به خانه برگشت. همسرش، با دلواپسی، در را گشود.
با تعجب پرسید: «احمد... اینها که دشمناند؟!»
و احمد با همان آرامش همیشگی، گفت:
«دشمن بودن، درست. اما حالا اسیرن... و در خانهی ما، اسیر یعنی مهمان.»
همسرش لحظهای مکث کرد، بعد بیدرنگ سفره انداخت...
نان آورد، آب گرم کرد، و زخمیها را تیمار کرد.
خانهی سادهی آنها، شد پناهگاهی برای آنان که شاید تا دیروز روبهرویشان ایستاده بودند، اما حالا... کنارشان نشسته بودند.
در دل جنگ، مردی بود که دشمن را چون مهمان نواخت.
و شبی که میتوانست شبِ نفرت باشد، به شبی از جنس بخشش و مهربانی بدل شد.
و دشمن...
دشمن در آن خانه، طعم انسانیت چشید.
اینجا ایلام بود.
خانهای از ایمان، و مردی که هنوز نامش با افتخار بر لبها جاریست:
شهید احمد برازنده.
شهید احمد برازنده؛ رزمندهای با قلبی بزرگتر از میدان نبرد
در میانه آتش و آوار جنگ، جایی که گلولهها زبان سخن میگشایند، انسانیت گاهی خاموش میشود؛ اما نه برای مردانی چون شهید احمد برازنده. او نهفقط رزمندهای دلیر، بلکه انسانی بزرگ بود؛ کسی که حتی در اوج نبرد، یادش نرفت که دشمن هم انسان است، و اسیر، امانت خداست.
روزی در جبهه، چند تن از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند. احمد، آنها را با دستان خود به خانه آورد؛ نه با نفرت، که با مهربانی. برایشان آب آورد، نان آورد، حتی سفره محبت گشود. اسرای دشمن، حیرتزده از رفتار این مرد جوان، گویی دشمنی را از یاد بردند و انسانیت را بهیاد آوردند.
خانه شهید برازنده در آن روزها، سنگری بود از جنس ایمان و مهربانی؛ جایی که نهتنها جانها حفظ میشد، بلکه کرامت انسانی معنا میگرفت. این رفتار او، یادآور رسم جوانمردی علیوار بود؛ که حتی با اسیر، چون مهمان برخورد میکرد.
احمد برازنده، با همین نگاهِ پاک و دلِ روشن، نشان داد که قهرمان واقعی آن است که در میانه جنگ، قلبش را از کینه خالی نگه دارد. او نهفقط در خط مقدم، که در میدان اخلاق و انسانیت نیز پیروز بود.
ایلام، سرزمین طلوع و غیرت
ایلام، نگین غرب ایران، دیاریست سرشار از شکوه کوهها، طراوت دشتها و سینهای مالامال از تاریخ و افتخار. این سرزمین نهفقط خاک، که خاطره است؛ خاطرهی مردمانی که با غیرت زیستهاند، با عزت ایستادهاند و با مهر، مهماننواز ماندهاند.
مردم ایلام، فرزندان خورشید و کوهاند؛ دلهایی گرمتر از آفتاب، استوارتر از زاگرس. در نگاهشان صمیمیت موج میزند، و در آغوششان آرامش. آنان از نسل رزم، مقاومت و فداکاریاند؛ همانانی که در روزهای سخت، مرزبان شرف وطن بودند و در روزهای صلح، معماران فرهنگ و زندگی.
ایلام، دیار شعر و شعور است؛ جایی که زبان لری و کردی در هم آمیختهاند و فرهنگها چون رودهایی زلال، در دل یکدیگر جاری شدهاند. از مهران تا ایوان، از دهلران تا ملکشاهی، هر گوشهاش سرشار از رنگ، رمز و روایت است.
ایلام، سرزمین دلیران خاموش و ستارگان جاودانه است. هر تپهاش یادآور رشادت شهیدیست و هر خانهاش مأمن مادری چشمبهراه. اینجا جغرافیای غیرت است، جایی که گذشتهاش افتخار، حالش صلابت و آیندهاش روشن است.
دو برادر، دو قله ایثار | شهید احمد برازنده و شهید حاج نعمتالله برازنده
در سرزمین سرخفام ایلام، جایی که آسمان نیز بوی ایثار میدهد، نام دو برادر همچون نگینی درخشان بر تارک تاریخ میدرخشد: شهید احمد برازنده و شهید حاج نعمتالله برازنده. دو گوهر تابناک از خانوادهای پاک، که با ایمان و ارادهای آسمانی، راه حق را برگزیدند و جان خویش را در طبق اخلاص نهادند.
شهید احمد برازنده، جوانی مؤمن، بیادعا و پرشور، با قلبی لبریز از عشق به وطن، در روزهای آتش و خون، به ندای «هل من ناصر» لبیک گفت. صداقت، خلوص و شجاعت در وجودش موج میزد. رفت تا سرافرازی ایران بماند.
در کنار او، شهید حاج نعمتالله برازنده، مردی از نسل بصیرت و صبر، پخته در ایمان و آگاه در جهاد، گام در میدان دفاع نهاد و با بینشی عمیق، راه مقاومت را پیمود. حاج نعمتالله، نهتنها برادر شهید بود، که خود چراغی شد بر مسیر ایستادگی.
این دو شهید والا، نهفقط در خون، که در ایمان، در غیرت و در عشق به آرمانها، برادر بودند. شهادتشان، سندی افتخارآمیز از ایلام قهرمان است؛ دیاری که مردان بزرگش، گامهای استوارشان را بر صفحات تاریخ جاودانه کردهاند.
یادشان گرامی، راهشان پررهرو، و نامشان تا همیشه بر بلندای عزت این مرز و بوم خواهد درخشید.
در امتداد خط خونین ایثار، که از جبهههای آتش و ایمان تا دلهای صبور بازماندگان شهدا کشیده شده است، نام حسن برازنده با دردی عمیق و خاموش بر صفحه دلها حک شده است. فرزند شهید احمد برازنده، آن مجاهد نستوهی که جانش را نثار عزت این سرزمین کرد، در سال ۱۴۰۱، پس از سالها صبوری و مبارزه،، با بیماری، دعوت حق را لبیک گفت و در سکوتی سنگین، به آغوش پدر شهیدش پیوست.
حسن، یادگار خون، صداقت و ایستادگی بود. قامتش در برابر رنجها خم نشد، صدایش گرمای مهربانی داشت و دلش، آینهای روشن از نجابت نسل شهدا بود. او که در سایه نام پدر زیست، خود نیز اسوهای از وقار و متانت بود؛ و چه دردناک است که دست تقدیر، چراغ خانهای را که به شوق نام شهید میدرخشید، خاموش کرد.
فقدان حسن، نه تنها اندوهی سنگین بر دوش خانواده نهاد، بلکه دل هر انسان آزادهای را که با فرهنگ ایثار آشنا بود، لرزاند. او رفت، اما نامش، خاطرهاش و نجابتش، تا همیشه در ذهن و دل آنان که دوستش داشتند، خواهد ماند؛ و در کنار پدر شهیدش، آرام گرفت، همانگونه که دلهای داغدار، آرامشی نیافتند.
در سپیدهدمی از روزگاری نهچندان دور، ستارهای دیگر از تبار روشندلان، خاموش شد. حسین برازنده، فرزند خلف شهید والا مقام احمد برازنده، آن یگانهمرد میدان ایثار، در سال ۱۳۸۰ در سانحهای تلخ و ناگهانی، جان به جانآفرین تسلیم کرد و قامت خانوادهای داغدار را دوچندان خم نمود.
حسین، وارث نام پدری بود که در راه وطن، جانش را پیشکش عزت و شرافت مردم این خاک کرده بود. گویی تقدیر چنین رقم زده بود که مشعلداران راه روشن پدر، یکی پس از دیگری، در سکوت و غربت، به افق بیکران ملکوت بپیوندند. رفتن حسین نه تنها غمی سنگین بر دل خانواده نهاد، بلکه دردی بیپایان بر زخم کهنه فقدان پدر افزود.
او در اوج جوانی، در هنگامهای که زندگی لبریز از امید بود، چشم از جهان فروبست؛ و گویی هستی، در غفلت و بیمهریاش، دوباره جفایی کرد بر دلسوختگان شهدا. یاد حسین، چون عطر دلانگیز گلهای بهشت، تا ابد در جان آنان که دوستش داشتند، جاریست؛ و نامش، در کنار پدر، در دل تاریخ این سرزمین، ماندگار خواهد ماند.
---
شهید احمد برازنده، مظهر شجاعت و ایمان
در دل خاک مهران، نامت همیشه زنده است
هر سنگی که میبینی، یاد تو را بر دوش دارد.
فدای قامت بلندت که از تپش دل نبرد،
در روزهای سخت، تو به دشمن، همچون کوه استوار بودی.
---
در جبههای که به خون رنگین بود، همیشه درخشیدی
در میان آتش و خون، تو امید را به دلها آوردی،
در میان شبهای تاریک، چراغی بودی که راه را نشان میدادی.
هر گامی که برداشتی، گامهای تاریخ را تغییر داد،
شهید احمد برازنده، همیشه در قلب ما جاودانه خواهی ماند.
---
ایثار و فداکاری در نگاه تو معنا داشت
دستهایت از خاک جنگ، بیوقفه میساخت،
نه برای خود، بلکه برای فردای این مرز و بوم.
نیکویی و شجاعت، زبانزد همه شد،
تو با خون خود، مسیر آزادی را هموار ساختی.
---
آسمانی شدی، اما فراموش نمیشوی
شهید احمد برازنده، تو فقط یک نام نیستی،
تو یک تاریخ هستی، یک نماد از عشق به وطن.
در میان بادهای جنگ، نامت همچنان در قلبها میپیچد،
ای ایثارگر بزرگ، همیشه در یادها خواهی ماند.
---
شهید احمد برازنده انسانی با ویژگیهای خاص و استثنایی بود که در عرصه جنگ و زندگی، الگوی بسیاری از افراد شد. در وصف او میتوان گفت:
1. فرماندهای با ایمان راسخ
احمد برازنده نه تنها یک رزمنده شجاع، بلکه فرماندهای با ایمان و باور عمیق به آرمانهای انقلاب اسلامی بود. ایمان او به خداوند و به راهی که برگزیده بود، در تمام لحظات جنگ مشهود بود. او هیچگاه از خطوط مقدم جبهه عقب نمینشست و همواره در کنار نیروهای خود میجنگید. با همین روحیه، توانست روحیه شجاعت و فداکاری را در میان رزمندگان تقویت کند.
2. ایثارگر و فداکار
او نمونهای از ایثارگری بود. بسیاری از رزمندگان خاطراتی از او دارند که نشاندهنده فداکاریهای بیوقفهاش است. برای احمد، جان خود هیچوقت برتر از جان دیگران نبود. در بسیاری از مواقع، خود را در معرض خطر قرار میداد تا دیگران آسیب نبینند. این روحیه فداکارانه و بیریا در او همواره مشهود بود.
3. رهبری با دقت و تدبیر
شهید برازنده، در عین شجاعت، فردی بسیار با تدبیر و دارای استراتژیهای هوشمندانه در میدان جنگ بود. او میدانست که فقط با شجاعت نمیتوان بر دشمن غلبه کرد، بلکه باید تصمیمات دقیق و حسابشده گرفت. این ویژگی باعث شد که همرزمانش به او اعتماد کامل داشته باشند و او را به عنوان یک فرمانده کاربلد و دلسوز بپذیرند.
4. آرمانگرا و مقاوم
شهید برازنده به همان اندازه که در میدان نبرد شجاع بود، در مقابل سختیها و چالشهای زندگی نیز مقاوم بود. او در مسیر آرمانهای انقلاب اسلامی همواره استوار باقی ماند و با وجود سختترین شرایط، هیچگاه از راهی که در پیش گرفته بود، منحرف نشد. این مقاومت، نه تنها در جبهه جنگ بلکه در قلب مردم نیز تأثیر زیادی داشت.
5. علاقهمند به مردم و همرزمانش
احمد همیشه در کنار مردم و رزمندگان بود. به گفته بسیاری از همرزمانش، او نه تنها فرماندهای دلسوز، بلکه انسانی مهربان و دوستداشتنی بود. همواره با آنها همدلی میکرد، نگرانیهایشان را میشنید و به مشکلاتشان رسیدگی میکرد. در زمان جنگ، یکی از ویژگیهای مهم او این بود که هیچگاه در راحتی نمیماند، بلکه همیشه همراه با رزمندگانش در سختترین شرایط به سر میبرد.
6. روحیه بالا و اخلاق نیکو
شهید برازنده در میان رزمندگان به عنوان فردی با روحیهای بینظیر شناخته میشد. اخلاق نیکو و برخوردهای محترمانهاش باعث میشد که هر کسی از دیدن و صحبت کردن با او احساس آرامش کند. همین ویژگیها باعث شد که شخصیت او در ذهن و قلب کسانی که او را میشناختند، جاودانه بماند.
7. نمونهای از عزت و افتخار
شهید برازنده با فداکاریهایش تصویر واقعی از عزت، شجاعت و افتخار را در ذهن مردم به یادگار گذاشت. او با جانفشانیهایش نه تنها در میدان جنگ، بلکه در تاریخ ایران نیز نامی ماندگار به ثبت رساند. شهادت او در ۱۱ آبان ۱۳۵۹، نقطهعطفی در زندگی بسیاری از رزمندگان و کسانی شد که از نزدیک با او آشنا بودند.
در نهایت، شهید احمد برازنده شخصیتی است که با فداکاریهایش، نه تنها در دوران جنگ، بلکه در قلبها و ذهنهای مردم ایران جاودانه شد. او همیشه نماد شجاعت، ایمان، و ایثار باقی خواهد ماند.
---
احمد برازنده، تنها یک نام نیست؛
او فصلی از حماسه است.
مردی که در سکوت، فریاد کرد
و در خاک، آسمانی شد.
سربازی نبود، بلکه فرمانده قلبها بود.
با ایمانش جنگید و با شهادتش جاودانه شد.
---
شهید احمد برازنده
دل به میدان سپرد
و نامش را
در تاریخ سرزمینش
با خون نوشت.
---
شهید احمد برازنده از تبار مردانی بود که ایمان را زیست،
شجاعت را معنا کرد
و در میدانهای آتش،
چراغ راه نسلهای آینده شد.
---
خاک زیر پایش، بوی غیرت میداد
و صدای گامهایش، طنین اراده بود.
او نیامد تا بماند،
آمد تا مسیر روشن شود؛
و رفت، تا ما در تاریکی نمانیم
شهید نعمتالله برازنده، مردی از دیار ایلام، از جنس مردم ساده و نجیب غرب کشور بود؛ رنج کشیده در فقر، بزرگ شده در سختی، و ساخته شده برای بزرگی. او نه سیاستمدار بود، نه فرمانده، بلکه مردی معمولی با قلبی غیرمعمول—قلبی که آرام نگرفت تا میهن در آرامش باشد.
وقتی دشمن خاک ایران را با گلوله شکافت، نعمتالله، برادری داغدیده از شهادت احمد، سکوت نکرد. بهجای گریه، اسلحه به دست گرفت. نه برای انتقام، بلکه برای دفاع از سرزمینی که حتی فرصت تحصیل در آن را نداشت، اما عاشقانه دوستش داشت.
در میمک، همانجا که بسیاری از مردان بزرگ این سرزمین جاودانه شدند، او هم به آسمان پر کشید. سلاحش افتاد، اما نامش برخاست—بر دیوار مدرسهای، بر لب مادر شهیدپرور، بر دل هر ایرانی که آزاد زندگی میکند.
شهید نعمت برازنده، سندی است از آنکه قهرمان بودن فقط در اسم نیست؛ در ناندادن به خانواده، در ایستادن کنار پدر زمینگیر، و در رفتن بیادعا به دل خطر برای دیگران است.
یادش گرامی، راهش پر رهرو.
دلنوشته برای شهید احمد برازنده
ای احمد! فرمانده بیادعا، پهلوان میدانهای عشق…
هنوز صدای گامهایت در سنگرهای مهران پیچیده و نگاه مهربانت در دل همرزمانت روشن است. تو رفتی تا ما بمانیم؛ رفتی تا خاک میهن زیر چکمه بیگانه نماند؛ رفتی تا نامت سند افتخار ما باشد.
نام تو، احمد برازنده، همچون مشعلی در دل تاریخ روشن است و یاد تو در جان این خاک جاودانه.
شعر کوتاه برای شهید احمد برازنده
دلاوری چون تو ندید این خاک، احمد
که جان بخشیدی به لبخندت، احمد
به مهران و دلیرانش شدی امید،
به خون نوشتی عشق و پایداری، احمد